نویسنده:safa9443
ساخت:فرزانه
بخشی از رمان چیزهایی هم هست:
- هیچی نگو یلدا، هیچی. می دونی داری چی کار می کنی؟ داری خیانت می کنی، داری به
شوهرت خیانت می کنی. چیه؟ چه انتظاری داری؟ چی می خوای بگی؟ دوستش نداری؟
نویسنده:safa9443
ساخت:فرزانه
بخشی از رمان چیزهایی هم هست:
- هیچی نگو یلدا، هیچی. می دونی داری چی کار می کنی؟ داری خیانت می کنی، داری به
شوهرت خیانت می کنی. چیه؟ چه انتظاری داری؟ چی می خوای بگی؟ دوستش نداری؟
نوشته ی نگاه عدل پور
ساخت :فرزانه
بخشی از رمان طلایه
اشکان که با اون چشمای خمار عسلی رنگش نگاه عمیقشو به چهره ام دوخته بود،گفت:
حالا خونتون کجاست...
نویسنده :ساغر.ش
بخشی از رمان کدامین نگاه
فردای آنروز شوق خاصی در وجود م رخنه کرده بود
می خواستم زود تر به دانشگاه بروم
صبح زود از خواب بیدار شدم
نویسنده:فاطمه ایمانی(لیلین)
ساخت :فرزانه
ته دلم لرزید.این اولین باری بود که اسممو بدون هیچ پیشوند وپسوندی اینطور صمیمی صدا می زد.
منتظر ومشتاق بهش چشم دوختم.
با کمی مکث نگاهشو ازم گرفت وسرشو پایین انداخت.
نام کتاب : جدال پر تمنا
نویسنده : هما پور اصفهانی
خلاصه داستان :
همه چیز از یه جر و بحث شروع شد ... یه جر و بحث ساده ...
و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال ... جدالی پر از شیطنت و عطش ...
نویسنده :sober
گرد اورنده:فرزانه
بخشی از این رمان زیبا:
نویسنده :مهرنوش
ساخت :فرزانه
بخشی از رمان تمنای وجودم:
امیر بلند شد گیتارش رو برداشت و گفت:اتفاقا میخوام برای یه خانوم جیگر هم بزنم و هم بخونم .
نویسنده:اریانا۷۲
قسمتی از این رمان زیبا:
مونده بودم چیکار کنم انگار اون روز باید ضایع میشدم داشتم بال بال میزدم که سایه گفت :اومد و به
ماشین نوک مدادی شاهین اشاره کرد
نویسنده:شایسته بانو کریمی
این رمان رکورد دار بیشترین بازدید کننده بوده و در نشریه هفتگی سلام تورنتو در کشور کانادا به چاپ