نوشته ی نگاه عدل پور
ساخت :فرزانه
بخشی از رمان طلایه
اشکان که با اون چشمای خمار عسلی رنگش نگاه عمیقشو به چهره ام دوخته بود،گفت:
حالا خونتون کجاست...
نوشته ی نگاه عدل پور
ساخت :فرزانه
بخشی از رمان طلایه
اشکان که با اون چشمای خمار عسلی رنگش نگاه عمیقشو به چهره ام دوخته بود،گفت:
حالا خونتون کجاست...
نویسنده :ساغر.ش
بخشی از رمان کدامین نگاه
فردای آنروز شوق خاصی در وجود م رخنه کرده بود
می خواستم زود تر به دانشگاه بروم
صبح زود از خواب بیدار شدم
نویسنده:فاطمه ایمانی(لیلین)
ساخت :فرزانه
ته دلم لرزید.این اولین باری بود که اسممو بدون هیچ پیشوند وپسوندی اینطور صمیمی صدا می زد.
منتظر ومشتاق بهش چشم دوختم.
با کمی مکث نگاهشو ازم گرفت وسرشو پایین انداخت.
نام کتاب : جدال پر تمنا
نویسنده : هما پور اصفهانی
خلاصه داستان :
همه چیز از یه جر و بحث شروع شد ... یه جر و بحث ساده ...
و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال ... جدالی پر از شیطنت و عطش ...
نویسنده :sober
گرد اورنده:فرزانه
بخشی از این رمان زیبا:
نویسنده :مهرنوش
ساخت :فرزانه
بخشی از رمان تمنای وجودم:
امیر بلند شد گیتارش رو برداشت و گفت:اتفاقا میخوام برای یه خانوم جیگر هم بزنم و هم بخونم .
نویسنده:اریانا۷۲
قسمتی از این رمان زیبا:
مونده بودم چیکار کنم انگار اون روز باید ضایع میشدم داشتم بال بال میزدم که سایه گفت :اومد و به
ماشین نوک مدادی شاهین اشاره کرد
نویسنده:شایسته بانو کریمی
این رمان رکورد دار بیشترین بازدید کننده بوده و در نشریه هفتگی سلام تورنتو در کشور کانادا به چاپ
نوبسنده :پگاه
قسمتی از این رمان زیبا :
نیمه های شب صدای جلوه گفتنش توی گوشم طنین می اندازد و خیسی لبهایش به تمام صورتم خنکا
می دهد...میان خواب و بیداری چشم می گشایم..روی تخت نشسته و تقریباً در آغوشم گرفته...فکر می
کنم خواب می بینم...اما بوسه ای که به گردنم می زند هشیارم می کند...به صورتش دست می کشم .
به موهای نامرتبش...خوابالود زمزمه می کنم:
-چی شده کیان؟؟؟
محکمتر فشارم می دهد و می گوید: