دانلود رمان ملکه منزوی جاوا، اندروید
نام رمان:ملکه منزوی
نام نویسنده:
نازنین اقایی
ژانر:اجتماعی _عاشقانه
دوستان عزیز حضور شما در انجمن نگاه دانلود دلگرمی به ما و نویسندگان عزیز هست پس این کمک را به ما انجام بدید عضویت کلیک کنید
به نام خدا
یه دخترکه پیله ای ازانزوا روبه سختی به
دورخودش تنیده تاکسی نتونه واردخلوت وتنهایی هاش بشه…تاازورود هرمسافری به
زندگیش جلوگیری کنه.هرمسافری که یه باردیگه باعث عروسک خیمه شب بازی شدن
احساسش بشه.تاراحتتربتونه خاطرات شیرین مردی روکه بابی رحمی به اون بدترین
خیانت ممکن روکرد مرور کنه…روزبه روز این پیله تنهایی رو مستحکم ترمیکنه
تاباردیگه غرورش خردوتکه تکه نشه.این دخترغروری داره به وسعت دریا…این
دخترمغرور میبخشه..مهربونی میکنه…عشق میورزه اماهمه ی خوبیاش روپشت غرورش
پنهان میکنه .
این دختریه ملکه ست .ملکه ای که توی
قصربزرگش هیچ پادشاهی نداره وپادشاه قصرهم بافرسنگ هافاصله ازملکه قصه
پشیمونه وبه دنبال راه واسه جبرانه…امانمیدونه که خیلی زوددیر میشه واون
دخترمغروری که توخاطراتش هست خیلی باالانش فرق کرده…حالا دیگه شده یه
ملکه…یه ملکه تنهاکه روز به روزبیشترتوانزوافرو میره…حالا دیگه اون ملکه
منزویه…باید دید پادشاه قصه میتونه ملکمون روازپیلش بیرون بیاره یانه…پایان
خوش!
مقدمه :
من ملکه ی تنهایی هایم هستم
غروری دارم
که برای تنها نبودن له نمی شود
قلبی دارم
که هنوز تیزی خنجر نامردی ایه عزیز ترینش درد میکند
زیبایی هایی دارم که
حراج چشم های بیگانه نخواهد شد
اینگونه است مشق شب های انزوا وارانه ی من
اینگونه است که به جای خیسی اشک بر گونه هایم
دفتری از خاطرات را سیاه میکنم
با جوهری به سیاهیه قلبی تیره شده
از خیانت و تنهایی
به انزجار از ملکه بودنی که هیچ کس فرمانبردارت نیست
شاهی که تاج و تخت دارد
اما خدم و حشم ندارد
تاجی دارم بر سر
اما نگین سر دسته اش را از من ربوده اند
مردی که زندگی ام بود
تمام در