رمان | دانلود رمان های جدید ایرانی عاشقانه

پیوندها

۵۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

نوشته : ..p.e.g.a.h..

درخواستی کاربران


دانلود رمان

خلاصه :

نفس هایم به شماره افتاده اند …
هر کس که حکم نفسم را داشت خـدا گرفت …
بودنم میان این همه نابودی بی معناست …
من همیشه بوده ام …
بگذار برای یک بار هم که شده طعم نبودنم را بچشی …
بعد این زمستان بهاری در کار نیـست …
فصل بعد …
“بـــــــی مـــن “است !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۵
مهدی یارس

نام رمان : آن سال ها 

رمان آن سالها

نویسنده : صدف

حجم کتاب : ۴٫۹ (پی دی اف) – – ۰٫۴ (ePub) – اندروید ۰٫۹ (APK)

تعداد صفحات : ۴۷۹

 ===============================

 خلاصه داستان

مهناز دختری خوشبخت است و زندگی عادی خود را دارد . او دلباخته ی دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی میل نیست . اما داستان از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۳
مهدی یارس
نویسنده:f_javid
رمان عشق چیز دیگریست

تعداد صفحات پی دی اف:228 صفحه

قسمتی از این رمان زیبا:


- نه به اون لبخند نه به این اخم وتخم. سلام رها خانوم گل خودم. باز که پشتت رو نگا نکرده تیر بار شروع 
کردی.(با خنده): پیغامتون رو سریعا به این آقای دکتر بی فکر رسوندم. گفتم بابا عروس خوشگلت الان بد 
خلق میشه باز دوباره ها.

(همزمان دستای رها رو توی دستش گرفت و آروم بوسه ای روی اونا زد و با 
لذتی وصف نشدنی خیره به صورتش شد.): رها ماه شدی. هر چی نگات کنم سیر نمیشم. این لباس تو 
تن تو یه جلوه دیگه پیدا کرده. اصلا زمین تا آسمون با چیزی که من خریدم فرق میکنه.(هی به این پسره 
میگم بیا تا این عروسکت دلتنگت نشده. میگه بیام میزنتم): وای رها میخوام همین الان بدزدمت ببرم یه 
جا که فقط خودم تماشات کنم. انقد نگات کنم تا بلکه یه کم سیر شم.

- بیخود. چشاتو درویش کن باز پر رو شدی. در ضمن اصلا هم دلتنگ جنابالی نبودم. حالام برو تا منم 
بیام پایین.

- نه دیگه رها خانوم. اول اون اخماتو باز میکنی بعدم دوتایی با هم میریم پایین. البته عجله ای نیستا. کار 
داری من همینجا میشینم تا به کارت برسی.(نگاهی شیطنت بار و یه لبخند)

- نخیر من کاری ندارم میتونیم بریم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۱
مهدی یارس

نام کتاب: بی تردید

نویسنده: آزاده دریکوندی

رمان بی تردید



قالب فایل: PDF

تعداد صفحات: 498

حجم: 2.23MB


توضیحات:

از زبان نویسنده : وقتی تصمیم گرفتم رمان عاشقانه بنویسم ، تعجب کردم . تعجب از اینکه من فانتزی نویس چطور شد که به فکر نوشتن رمان عاشقانه افتادم . منی که گاهی از افسانه ها می نویسم چی شد که به فکر نوشتن یه رمان عاشقانه افتادم ؟……. خلاصه رمان : حاج احمد کیانمهر از آدم های معتبر و ثروتمند تهران قدیم بوده است… مردی که حتی پس از مرگش هم هنوز نامش بر روی زبان هاست و اکنون فرزندان و نوه هایش اعتبارش را بر دوش می کشند. حاج احمد پیش از مرگش وصایایی داشته که اکنون فرزندان و نوه هایش موظف به عمل کردن به آنها هستند. اما نوه های حاج احمد با ماجرا های عاشقانه ای که برایشان پیش می آید نه تنها آنها بلکه حتی فرزندان حاج احمد هم نا خواسته به هیچ یک از وصیت ها عمل نمی کنند…. ماجرای رمان در دهه ی هشتاد شروع می شود و در دهه ی نود به پایان می رسد.. کتاب رمان عاشقانه بی تردید تقدیم علاقمندان می شود .

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۸
مهدی یارس

عنوان کتاب:دختر عینکی

رمان دختر عینکی

نویسنده:Khale.Ghezi

تعداد صفحات پی دی اف:160

تعداد صفحات جار:784

منلع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:"پرتو" دختریه که چندین سال قبل به پسر عموش علاقه مند شده. اما پسر عموش با یه فرد دیگه ازدواج می کنه. پرتو که از این موضوع ضربه بزرگی خورده درصدد پس گرفتن زندگی خودشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۳
مهدی یارس

رمان عاشقانه
خلاصه:

ماجرای یه دختر و پسر که با هم تو یه بوتیک کار می کنن یه پسر پولدار و مغرور با یه دختر عادی 
از یه خونواده ی عادی ولی زبونی دراز....

قسمتی از این رمان زیبا:

گیج شده بودم نمی فهمیدم این پسره دو تا گوشی می خواد چی کار یعنی انقده از این گوشیه 
خوشش اومده بود؟

یهو بلند خندید. 30 ثانیه. سریع خنده اشو جمع کرد.
یه سرفه ای کردوگفتک قیافه ات خیلی باحال شده. این یکی مال توئه برای عذر خواهی معطل شدنت.
گیج گفتم: عذرخواهی انقدر گرون؟؟؟؟

دوباره خنده اش گرفت ولی به زور جمعش کرد.
- بیا بگیرش.
یه لحظه اخمم رفت تو هم. یعنی چی. مگه من گدام؟ برای چی برا من گوشی خریده؟
با اخم گفتم: نمی خوام.
خنده اش رفت. با تعجب گفت: چرا؟؟؟؟؟
-: مگه من گدام که تو برام گوشی بخری؟ بخوام خودم میرم می خرم. الانم نمی خوام . خودت نگهش 
دار.

اخم کردم و رامو کشیدم برم که بازومو کشید و کشوندم عقب صاف تو چشمهام نگاه کرد و گفت: دیگه 
این حرف و نزن. تو گدا نیستی. من گدام چون محتاجم به اینکه تو این گوشی و قبول کنی. من نیامندم 
نه تو.

متعجب و ناباور تو چشمهاش زل زدم. منظورش چیه؟
تو چشمهاش گم شده بودم. اونم چشم ازم بر نمی داشت. گیج بودم. گیج تر شدم. چرا آرتین با من این 
کارو میکنه؟ چرا انقدر خوب داره رفتار میکنه؟ چرا داره گیجم میکنه؟ می خواد دوباره اذیتم کنه؟ که بگه تو 
عاشق من شدی؟ که به من فکر می کنی؟ نه من به این پسره فکر نمی کردم اصلا:

نه فکر نمی کردم. تا دیروز .... تا دیشب ... تا امروز .... دارم بهش فکر می کنم ... به کارهاش ... سعی 
می کنم بفهممشون ... کارهاش .... حرفهاش ... نگاهش ... تغییرش .... حتی این جمله اش ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۷
مهدی یارس

نوشته: شیوا بادی

رمان دانلود

ژانر : عاشقانه و در عین حال غمناک ، گاهی هم خنده دار

خلاصه :

ابتدای داستان در مورد دو زوجه ، دو زوجی که هر کدوم عاشق همسرشون هستن !
ولی با یه تصادف ، همسر یکی از این زوج ها از بین میره و اون سه نفر دیگه رو تو مسیر هم قرار میده !
علی راضی به رضایت نمیشه ، تنها حرفی که روی زبونشه ، قصاصه ! و اینکه سهیل باید تاوان کاری که کرده رو پس بده !
قانون باید اونو مجازات کنه !
حکم دادگاه ، اعدامه !
اعدام سهیل !
بهارم که عاشق سهیل همسرشه ، هر کاری میکنه تا از علی رضایت بگیره حتی ……

و علی راضی میشه ، اما فقط به یه شرط ، اونم اینکه ……پایان خوش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۵
مهدی یارس

نوشته:ناشناس

دانلودرمان

خلاصه:

ندا بعد از خودکشی نیما دچار سختی ها و مشکلات زیادی میشود غافل از این که نیما زنده میماند و …

 


صفحه ی اول رمان:

چه شب وحشتناکی …انگار همه چیزمرتب تکرار میشد … تکرار می شد .. متوجه نمیشدم کجام .. صد بار از خواب پریدم …صدای جیغای مامان .. فریادای بابا…ساعت ۱۱ …دوباره خوابیدم …گیج بودم .. ساعت ۱۱ … خدایا چی شده.. خوابم ، بیدارم…توان بلند شدن نداشتم .. دقیق تر شدم .. دوباره صدای مامان بود .. با ناله داشت نیما رو صدا می کرد .. نیما .. نیماااااااا .. نیماااااااااا .. نیما جااااان .. نیمااااااااا .. درو باز کن مامان .. نیمااااااااا .. عزیز مامان درو باز کن تا منو نکشتی .. نیما .. نیماااااااا ..

آره مامانبود .. نیما تو اتاقش بود از دیشب تا حالا .. ساعت دیواری اتاقو نگاه کردم دوباره ۱۱بود .. ۱۳ ساعت خوابیده بودم .. با بی حوصلگی از خواب پا شدم رفتم بیرون .. مامانو دیدم که دم اتاق نیما نشسته و با گریه داره التماس می کنه کهنیما درو باز کنه .. با ناراحتی گفتم چی شده مامان باز ؟

تا منو دید با عجله گفت ندا بیا تو بهش بگوو جواب منو که نمیده ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۳
مهدی یارس

نوشته:منا معیری

رمان

خلاصه:

زندگی خصوصی یه داستان تازه است از زندگی یه آدم و یه مرد خانواده … با همه ی بالا و پائین شدن ها و کم و کاستی ها، یه مرد که گاهی مرد خانواده است و یه پدر و گاهی اوقات درگیر زندگی خصوصی خودش میشه …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۰
مهدی یارس

نوشته: saghar و sparrow

رمان دروغ شیرین

قسمتی از این رمان زیبا:

وقتی بهشون رسیدم بدون اینکه سرمو بلند کنم زیر لب سلامی گفتم و رفتم تو اتاق…. بعد از چند

دقیقه بیتا هم اومد تو. از قیافش معلوم بود که صحبتاش بر وفق مراد بوده…آروم در حالی که می خندید،

گفت:

-من عاشق مهرزادم… این خدا چی آفریده.

-مینا دیگه اینقدرا هم تعریفی نیست.

زد روی شونه مو گفت:

برو بابا…بد سلیقه. میدونی از چیه مهرزاد خوشم میاد…اصلا نمیشه شناختش.فکر کنم بیرون از کارش

هزارتا دوست دختر داره.

-بعیدم نیست.

-راستی میدونستی اسمش چیه؟؟؟

یاد اون روز افتادم که جلوی مهری و کاوه خودش رو معرفی کرد. ولی به روی خودم نیاوردم و گفتم:

-نه نمیدونم.

-اسمش آرتامه. قشنگ نیست؟

شونه هامو با بی تفاوتی بالا انداختم و گفتم:

آره… قشنگه.با صدای دکتر وزیری همه مشغول آماده کردن اتاق شدن. منم سعی کردم تمرکز کنم

و کارمو شروع کردم.

توی پاساژ بودیم. با پری اومدیم که خرید جشنشو بکنیم. البته بیشتر من خرید کردم تا پری. بیرون از

مغازه داشتیم لباسارو نگاه میکردم که پری به یه لباس مشکی بلند خوشگل اشاره کردو گفت: این

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۷
مهدی یارس